برای داشتن یک خرید موفق ابتدا از خریدهایمان فهرست تهیه میکنیم، بودجهبندی میکنیم، اولویتهای خریدمان را بالا و پایین میکنیم، اما همین که آن را خریدیم و به خانه آوردیم فکر میکنیم که آیا بهتر نبود جنس دیگری را میخریدیم؟ یا چه بسا وسایلی را که با شور و شوق میخریم اما مدتی بعد، این شور و شوق فروکش کرده و از خودمان میپرسیم چرا این را خریدم؟ در این مواقع، علاوه بر کنار آمدن با احساس پشیمانی از خریدمان، غصة پولهایی که خرج آنها کردهایم را نیز میخوریم. در ادامه نکاتی را دربارة خرید بیان میکنیم که آگاهی از آنها میتواند از حس پشیمانی بعد از خریدتان بکاهد.
کتاب پرفروش در ارتباط با برنامه ریزی و بهره وری بالا
زندگی با برنامه
Listful Living
نوشته: پائولا ریزو
مدت زمان مطالعه خلاصه: 15 دقیقه
تعداد صفحات کتاب اصلی: 207 صفحه
این رفتار دلایل مختلفی دارد اما یکی از رایجترینهای دلایل آن، رودربایتسی است که ما را از داشتن یک خرید موفق محروم میکند. آن هم رودربایتسی با فروشنده. فروشندهها مهارت متقاعد سازی(لینک به کتاب حداکثر اثرگذاری) بالایی دارند و اگر شما چه از روی خجالت یا چه روی عدم اعتمادبهنفس نتوانید روی نظر خودتان بایستید، به راحتی مغلوب تعریف و تمجیدهای فروشنده از محصولش میشوید.
بیشتر بخوانید: چرا کمالگرایی سم است؟
گاهی اوقات نیز، همراه نامناسبی برای خرید انتخاب میکنید. داشتن دوستی که از سلیقههای شما آگاه نیست یا آنقدری با هم رودربایتسی دارید که نمیتوانید نظر و خواستة واقعی خودتان دربارة محدودة قیمت را بیان کنید، شما را مجبور میکند تا چیزی را بخرید که دلخواهتان نیست.
وجه مشترک تمام خریدهایمان این است که آنها را بر اساس احساساتمان در آن لحظه انتخاب میکنیم. این یک موضوع مشترک برای بسیاری از افراد است. با آگاهی از وجود چنین رفتاری و دلایل آن شاید بتوانیم خریدهای آگاهانهتر و رضایتمندانهتری را تجربه کنیم.
بیشتر بخوانید: چرا امروزه رشد فردی یک نیاز است؟
در ادامه به بررسی دو پدیده روانشناختی درباره تصمیمگیری خرید میپردازیم.
هر تصمیمی برمبنای احساس است. اگر از هر خریداری سؤال کنید که بر چه مبنایی تصمیم(لینک به مقاله چگونه تصمیم های بهتری بگیریم؟) به یک خرید گرفتهاند، احتمالا پاسخ میدهند: «برمبنای منطق.» اما طبق گفتة روانشناسان، ما میتوانیم خودمان را فریب دهیم و فکر کنیم که منطقیتر از آنچه نشان میدهیم هستیم. عصبشناس آنتونیو داماسیو، میگوید: «احساسات مؤلفة قدرتمندی در تمام تصمیمگیریهایمان است.» وقتی با یک تصمیمگیری مواجه میشویم، احساساتمان از تجربیات مرتبط و پیشین به ارزش گزینههایی که بررسی میکنیم اضافه میشوند. این احساسات ترجیحاتی را ایجاد میکنند که منجر به تصمیم نهاییمان میشود.
این مطلب را در کنار تئوری ناهماهنگی شناختی بگذارید که در ادامه آن را تعریف میکنیم:
«نظریة ناهماهنگی شناختی یعنی زمانیکه فرد دارای باورهای متناقض است (برای مثال، من فردی منطقی و مستقل هستم اما کار بیفایده هم انجام میدهم). این افراد، حالت ناخوشایندی را تجربه میکنند که با آوردن یکی از باورهایشان در سازگاری با دیگران، از میزان این ناخوشایندی میکاهند.»
بیشتر بخوانید: چگونه مهارت های نرم مان را توسعه دهیم
پدیدة ناهماهنگی شناختی یک مکانیزم دفاعی در هنگام تصمیمگیری است. برای مثال، اگر وسیلهای را خریدهاید که پیش از این به آن علاقهای نداشتید یا مورد نیازتان نیست، از میان باورهای متناقضتان یکی را که با این خریدتان همسو است را انتخاب و خریدتان را با آن توجیه میکنید.
با در نظر گرفتن این دو نکته، تصورش سخت نیست که یک خریدار، بر اساس احساساش خرید و کمی بعدتر، آن را با عقلش توجیه میکند.
کتاب پرفروش در ارتباط با فروش
فروش با مشارکت مشتریان
Same Side Selling
نوشته: ایان آلتمن
مدت زمان مطالعه خلاصه: 15 دقیقه
تعداد صفحات کتاب اصلی: 206 صفحه
انجام یک خرید خوب و رضایتبخش در شرایطی که همه میخواهند چیزی به ما بفروشند، کار آسانی نیست. اما میتوانیم مهارتها و آگاهیمان درباره یک خرید خوب را بالا ببریم که هم از خریدمان لذت ببریم و هم در این شرایط اقتصادی صرفهجویانهتر عمل کنیم. اگر می خواهید مهارت های توسعه فردی و شغلی تان را بهبود دهید، میتوانید جدیدترین خلاصه کتاب های مهارت های توسعه فردی و شغلی را در سایت و اپلیکیشن کتابکت بخوانید.
گاهی بین جایی که هستید و جایی که میتوانید باشید، به اندازه یک کتاب فاصله هست. بگذارید خلاصه کتابهای کتابکت این فاصله را برایتان پر کند.